با نظرات ارزشمندتان به پالایش نوشته ها و مسیر پیش رویم کمک کنید.

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

دفتر گزارش کار

یکی از همکارانم مشغول سرک کشیدن در دفتر گزارش کاری قدیمی بود؛ بر روی لبش لبخند ملیحی نیز شکل گرفته بود که البته سعی در پنهان کردنش داشت.
گزارش کار را یکی از دوستان نوشته بودند که سابق افتخار همکاری تمام وقت با ایشان را داشتم. خواندن چند سطر از گزارش روزانۀ ایشان برای بنده نیز تبدیل به تجدید خاطره ای شد. با توجه به شخصیت جالب و پیچیدۀ ایشان، و هدفی که شاید از نوشتن این چند سطر داشتند، بدون اجازه و البته بدون ذکر نام، یکی دو خط از این گزارش قدیمی را بدون دخل و تصرف در اینجا باز نویسی می کنم:
"مرخصی خواستم، ندادند.
هیچ خروجی نداشتم.
ساعت را نگاه می کنم که زودتر تمام شود و بروم.
.... "

۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

باز هم آقای رئیس فوق سبک

آقای رئیس فوق سبک چند هفته پیش آمده بودند کارگاهمان در اورمیه بازدید.
امروز از افاضات  ایشان شندم که "بلی رفتیم زیر زمین آقای فلانی را هم دیدیم ....."
---
دوباره به وضعیتی رسیدم که اگر کارد بزنید خونم نمی ریزد؛ انصاف هم خوب  است.
آقای رئیس فوق سبک بنده بیشتر کارگاه های ساخت و مونتاژ هواپیما های فوق سبک در کشور را دیده ام، ظاهراً شما نه، اما انگار شما تمیز تر و مرتب ترش را سراغ دارید!

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

وامی برای صنعت هوانوردی

در یکی از شرکت های نسبتاً بزرگ و مطرح صنعت هوانوردی ایران که قسمت قابل توجهی از سهام آن نیز متعلق به زیر مجموعه های دولت است، با آقایی از مدیران ارشدش گفتگو می کردیم. صحبت از وام های میلیاردی بود که برخی شرکت های اتحادیه اخیراً با شرایطی بسیار سهل گرفته اند.
گفتم آقای مهندس عزیز، مشکل این صنعت وامش نیست، بلکه در جای دیگری است. ایشان نگاهی به من انداخته و گفتند فلانی انگار هنوز اینقدر ساده انگار هستی که می خواهی چنین وامی را بگیری و بروی دنبال کار در صنعت هوایی؛ برادر جان آن هایی هم که این وام را گرفته اند الان در حال آپارتمان ساختن هستند.
---
وام های کلان برای صنایعی که هنوز در حال رشد اولیه هستند (و در واقع در نقاط دیگری از رشد هنوز مشکل دارند)، بیشتر فساد آور است تا حلال مشکلات ....