با نظرات ارزشمندتان به پالایش نوشته ها و مسیر پیش رویم کمک کنید.

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

سانحه هوایی پرواز شماره 277 تهران - ارومیه (بوئینگ 727)

در ابتدا: عرض تسلیت و آرزوی صبر برای خانواده های قربانیان فاجعه.
---
شب گذشته که این خبر را شنیدم، پس از چند ساعت به همراه یکی از اساتید به محل رفتیم. ابتدا به نظرم می آمد که بهتر است در این مورد چیزی ننویسم؛ کمی هم حس می کردم ممکن است به نوعی سوء استفاده از وقوع این فاجعه باشد. در هر صورت با توجه اینکه تعدادی از دوستان امروز از بنده پی گیر ماجرا شدند (مخصوصاً که همگی می گفتند در کوچه و بازار، تاکسی و اتوبوس همه کارشناس هوافضا شده اند و نظر می دهند؛ و به بنده لطف داشتند و به نوعی از من حکم قطعی می خواستند!)، و اینکه کم و بیش مسئله را در حیطۀ فعالیت های حرفه ای خودم می دانم، نهایتاً این پست را در وبلاگم قرار دادم.
اظهار نظر در مورد سوانح هوایی به طور کلی امری کاملاً تخصصی است که نیازمند بررسی های جدی بر روی شواهد و مدارک نیز می باشد. بنابراین برای بنده که از فاصلۀ 50 متری فقط لاشۀ سرد و برف گرفتۀ هواپیما را دیده ام قطعاً اظهار نظر نا ممکن یا حتی اشتباه است. ولی در اینجا فقط به تعدادی از شنیده های رسمی و غیر رسمی که با نگاه مهندسی می توانند از جملۀ دلایلی باشند که در وقوع این سانحه دست به دست هم داده اند اشاره میکنم. در آینده اگر مطالب دیگری نیز (به ویژه از گزارش رسمی بررسی سانحه) به نظرم از نظر فنی و حرفه ای (و نه سیاسی) قابل طرح باشند، بصورت پی نوشت اضافه خواهم کرد.
- سوخت: به نظر این احتمال زیاد می آید که این هواپیما علی الرغم آنچه که باید، سوخت کافی برای تغییر مسیر و مثلاً برگشتن و نشستن در فرودگاه تبریز یا خوی یا هر فرودگاه دیگری با هوای مناسب را نداشته است. شرایط وشواهد موجود در محل حادثه: هواپیمایی که تمام دل و رودۀ سیستم الکتریکی، هیدرولیکی، سوخت رسانی و غیره آن درهم پیچیده بوده و موتور هایی که تا لحظه حادثه احتمالاً با تمام قدرت در حال کار بوده اند ولی هیچ نشانی از آتش سوزی وجود نداشته حاکی از این است که سوخت زیادی برای انفجار و آتش سوزی درون باک ها نبوده است. از دوستان شاغل در خطوط پروازی ام شنیده که امروز اجبار شده بودند که هواپیما هایی که دیشب سوختگیری شده و آماده پرواز برای امروز صبح بوده اند را دوباره چند تن سوخت اضافی بزنند. همین موضوع نشان می دهد که احتمالاً مسئله ای مربوط به سوخت در پرواز دیشب ارومیه وجود داشته. ظاهراً در گذشته بر خلاف تمام مقررات و استاندارد ها دربارۀ مقدار سوخت رزرو، کم نبوده اند پرواز هایی که برای اینکه امکان افزایش تعداد مسافر و محموله بوجود بیاید مقدار کمتری از آنچه باید سوختگیری می نموده اند
- دید خلبان: اگر چه متخصص ناوبری یا اویونیک نیستم، ولی با توجه به اصول اولیه پرواز کور، نمی توانم مطالبی را که اغلب مردم می گویند (که اگر هوا برفی و مه آلود بوده و خلبان فرودگاه را نمی دیده چرا گذاشته اند هواپیما پرواز کند) را قبول کنم. قطعاً خلبان بدون نیاز به دید چشمی بصورت نسبتاً دقیق می توانسته هواپیما را به زمین بنشاند؛ مگر اینه در تجهیزات الکترونیکی پرواز کور هواپیما یا فرودگاه مشکلی بوجود آمده باشد.
- هوای بد، باد و بوران، و برف بر روی باند: تمامی این موارد دارای محدوده های تعریف شدۀ خاصی برای هر هواپیما هستند که اگر شرایط از آن محدوده وخیم تر شود، می تواند باعث عدم امکان عملی و قانونی فرود هواپیما بشود. (ولی من هیچ وقت نمی خواهم فراموش کنم که  مثلاً در مسکو، یا حتی بسیاری از مواقع سال در قطب جنوب پرواز هواپیما انجام می شود، پس عامل تعیین کننده سطح توانایی های هواپیما و فرودگاه است.)
- فرودگاه ارومیه، واحد های مراقبت و عملیات پرواز و ادارۀ هواشناسی: گفته می شود که دیروز پرواز های دیگری به مقصد ارومیه کنسل شده بوده اند؛ واقعاً برایم این سوال باقی است که با غروب خورشید و شدت گرفتن برف و سرما چه عاملی باعث شده که چه کسی تصمیم بگیرد: "خوب، اشکالی ندارد این پرواز برود (یا بیاید)".  در هر صورت اگر امکان نشستن هواپیما از ابتدا وجود نداشته و یا بعد از برخاست از مهرآباد شرایط جوی نا مساعد تر شده، این برج ارومیه بوده که باید به موقع به خلبان اعلام میکرده تا حتی دقایقی قبل از نزدیک شدن به ارومیه، به راحتی مثلاً در تبریز بنشیند. دیروز و امروز خیلی از مردم شنیده ام که: "خلبان نباید این کار را می کرده، مگر جان مردم برایش مهم نبوده"؛ اما واقعیت این است که خلبان شاید حتی تا کمتر از یک دقیقه قبل از نزدیک شدن به فرودگاه واقعاً  و عملاً خودش نمی دانسته در فرودگاه ارومیه چه می گذرد، و فقط تمام اطلاعاتش همان بوده که از مسیر ارتباط رادیویی دریافت کرده بوده؛ و به نا گاه خود را در میان برف و بوران و فرودگاهی پر از برف یافته است.
- فرود نا موفق و برخاست دوباره: به نقل از یکی از مصدومین در تعدادی از وب سایت ها خواندم که ظاهراً هواپیما اقدام به نشستن کرده و در محدودۀ فرودگاه ارتفاع کم می کند ولی خلبان به یک باره منصرف شده و دوباره سعی در اوج گیری می نماید. اگرچه خیلی نمی توان از مشاهدات این مسافر دربارۀ اینکه این کم کردن ارتفاع دقیقاً چه مرحله ای از فرود بوده و ازکجا  (آیا اصلاً) دوباره خلبان پشیمان شده و سعی در اوج گیری می کند اطلاعت دقیقی استخراج نمود ولی توالی اتفاقات خیلی دور از ذهن نیست: خلبانی که خود را در شرایط بد جوی دیده، شاید سوخت کافی  و در نتیجه چاره ای جز نشستن در فرودگاه ارومیه نداشته ، به اجبار سعی در نشستن می کند، نا موفق و با قلبی تپنده نمی تواند بنشیند و نیمه راه پشیمان شده دوباره سعی در اوج گیری می کند. اگر چنین توالی رویداد هایی وجود داشته باشد، از این لحظه می توان سه سناریو در نظر گرفت: سناریو اول که خیلی هم می تواند محتمل  باشد اینکه  به دلیل برف سنگین و یخ  نشسته بر روی بال، بدنه، دهانه موتور و غیره راندمان آیرودینامیکی و پروازی هواپیما به شدت افت کرده است؛ هر هواپیمایی  برای برخاست حتی در شرایط عادی هم به تمامی  بال و موتور خود نیاز مبرم دارد، در تاریخ هوانوردی کم نبوده اند سوانحی که بدلیل مقدار کمی نقص و کاستی در موتور ، بال و غیره در زمان برخاست فجایعی را در پی داشته اند. اگر بر روی قسمت هایی از این هواپیما برف و یخ بوده است، و اگر واقعاً خلبان سعی در برخواست مجدد داشته، بی گمان عامل برخاست نا موفق و زمین خوردن هواپیما پس از چند کیلومتر همین و فقط همین بوده است. نمونه هایش هم در تاریخ هوانوردی کم نیستند. اما سناریو های دیگر در حادثۀ پس از برخاست مجدد می توانند اتمام کامل سوخت یا نقص فنی هم باشند.
- نقص فنی: از قول آقای وزیر راه در یکی از وب سایت ها خواندم که هواپیما در نزدیکی فرودگاه اعلام نقص فنی کرده و سپس از صفحه رادار ناپدید شده. اگر چه جملات کم و بیش بنده را به یاد سینما می اندازد (به ناگاه از صفحه رادار ناپدید شده)، ولی به طور کلی احتمال وقوع نقص فنی جدی به تنهایی هر هواپیمایی را در هر فرودگاهی و در هر آب و هوایی می تواند زمین بزند. در این صورت این احتمال دور از ذهن نخواهد بود که تمام آنچه دربارۀ سوخت، شرایط بد جوی ، فرودگاه و خلبان نوشتم حدسیات و شنیده های غلطی بیش نباشند.
---
اگر چه دیشب با خودم دوربین هم برده بودم، ولی بدلیل حضور پلیس و اینکه حوصلۀ سر و کله زدن با ایشان در آن شرایط را نداشتم و البته به هیچ عنوان هم نمی خواستم که ذره ای مزاحمت برایشان ایجاد کنم، کلاً دوربین را در نیاوردم. ولی تعدادی عکس بر روی اینترنت دیدم، عمدتاً از خبر گزاری های ایسنا، مهر و فارس، با توجه به اینکه ممکن است در گذر زمان این عکس های روی اینترنت را بردارند، یا آدرسشان تغییر کند، بجای لینک دادن، تصمیم گرفتم که صفحۀ خاصی در وبلاگ خودم ایجاد کنم و سر فرصت اگر بتوانم برای برخی از عکس ها شرحی فنی بنویسم و در اینجا قرار بدهم.
---
با وجود اینکه خودم هم در آینده و در صورتی که اطلاعات دقیق تری به دستم برسد، به این پست اضافه خواهم کرد، ولی از تمامی همکاران و متخصصینی که نظرات فنی و تخصصی خود را در مورد این موضوع یا عکسها در اینجا به اشتراک بگذارند استقبال میکنم.
---
در حاشیه: فردی هستم کم و بیش سنگ دل، معمولاً خیلی دلم برای رفتگان نمی سوزد چون مرگ حق است؛ ولی برای بازماندگان چرا ، برای آنچه که از دست داده ایم هم همینطور. با این مقدمه می خواهد به دو موردی اشاره کنم که از دیروز بر رویم تاثیر زیادی داشته:
- وقتی در حدود ساعت 11 شب به محل سانحه رسیدم چنان برف سنگینی بر روی لاشۀ بوئینگ نشسته بود که انگار 50 سال از زمان فاجعه گذشته؛ انگار نه انگار چند ساعت پیش درون این هواپیما زندگی جاری بوده است. در آن ساعت بیشتر افراد حاضر در محل نیرو های انتظامی بودند و نیروهای امدادی کم و بیش کارشان تمام و محل را ترک نموده بودند. آنچه من از لاشۀ در هم کوفتۀ هواپیما دیدم، فقط می توانم بگویم اگر کسی زنده از آن بیرون آمده باید شکر گزار زندگی جدیدی باشد که به وی هدیه شده. برایم قابل تصور نیست چنان نیرو و شتابی (شاید براحتی بیشتر از 100 جی) که تنۀ 727 را پاره پاره کرده، از بالهایش هم عملاً هیچ باقی نگذاشته با گوشت و استخوان انسان ها چه می کند...
- از لحظه ای که به همسرم ماجرا را گفتم تا ساعتها فقط می گریست، غصۀ کشته هایی را می خورد که با خانواده هایشان وداع نکرده رفتند و خوانواده هایی که چشم به راه عزیزانشان هستند. حقیقت این است که باز حسرت خوردم، حسرت نازک دلیش را ...
---
پی نوشت یکم: خبر ها و نظر های جدیدی رسیده، بویژه اینکه یکی از همکاران تعدادی نکات تخصصی در مورد دید خلبان را تذکر دادند، به مجرد اینکه بتوانم کمی جمع بندی کنم، خواهم نوشت ....
---
پی نوشت دوم: اینجا می توانید بازنویسی سناریو را ملاحظه فرمائید.

هیچ نظری موجود نیست: