با نظرات ارزشمندتان به پالایش نوشته ها و مسیر پیش رویم کمک کنید.

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

یک مصاحبه


چند روز پیش تماسی با من گرفته شد و فرمودند که در برنامه ای با حضور تعدادی از مسئولین قرار است درباره مشکلات و درد دل های نخبگان (چه لغت دهن پر کنی) صحبت ، همچنین فیلمی نیز تهیه و پخش شود. از بنده هم برای حضور در جلسه دعوت شد. بر اساس برنامه ریزی های انجام شده قرار بر این شد که از آنچه تمایل به صحبت درباره اش دارم چند تیتر یا چند خطی از قبل ارائه کنم که برای صحبت نفرات مختلف برنامه ریزی شده و در صورت لزوم  تصحیحاتی هم انجام شود.
گفتم آنچه در ذهن من می گذرد به توجه مدیریت کلان دولت نیاز دارد؛ گفتند شما بنویس و بیا بگو، ما هم هدفمان از تهیه چنین برنامۀ تلویزیونی ای جلب توجه مسئولین ارشد استان و کشور است.
 به هر حال دیشب چند سطری نوشتم که عیناً در اینجا (یعنی رسانۀ خودم) هم منعکس می کنم:
" به طور کلی مهمترین مشکل موجود در شرکت تعاونی روح آسمان آبی بروکراسی (دیوانسالاری) دولتی بوده است؛ لازم به ذکر است که طبق آمار رسمی مجمع جهانی اقتصاد، ایران صاحب یکی از سنگین ترین بروکراسی های دنیا بوده که خود جزو مهمترین عوامل در کاستن از رقابت پذیری صنایع ایرانی در جهان است. 
در این رابطه برخی پیشنهادات برای پیاده سازی توسط دولت متصور است:
-          صریح تر، شفاف تر و ساده تر شدن قوانین و مقررات، به ویژه در حوزه هایی که دچار کمبود مقررات و یا تفسیر های شخصی از مقررات توسط کارمندان هستند.
-          اختصاص چند نفر از کارمندان خبرۀ موجود در هر اداره برای بررسی اینکه کدام پروسه ها در اداره دست و پا گیر، قدیمی و بروکراتیک هستد، با هدف کوچک کردن واقعی ادارات و روان کردن فرایند ها.

آنچه در مراکزی مانند مراکز رشد و پارکهای فناوری، بنیاد ملی نخبگان و دفاتر شهید فهمیده قابل انجام است:
با این پیش فرض که از توانایی های تخصصی فرد، گروه یا شرکتی اطمینان حاصل شده است، باید بتوان محیطی را فراهم نمود که فرد یا گروه مربوطه فارغ از هر گونه فعالیت های غیر تخصصی دیگر فقط به موضوعات مصوب بپردازد. که در گام اول می توان به این موارد اشاره کرد: جلوگیری از درگیر شدن افراد در کاغذ بازی های موجود (حتی در خود چنین مراکز حمایت کننده ای) بصورت مکرر، جلوگیری از درگیر شدن افراد در پروسه های صرفاً تبلیغاتی (با توجه به اینکه معمولاً چنین افرادی دارای تخصص های تبلیغاتی نیستند، چه خوب می شود که مراکز حمایت کننده خود بصورت تخصصی چنین وظایفی را بر عهده بگیرند). در گام بعد مراکز حمایت کننده می توانند بستری را آماده نمایند که افرادی که در حال کار تخصصی علمی و فناوری هستند به طور کلی از اتلاف وقت در هر گونه ادارات دیگر نیز اجتناب نمایند، چنین وضعیتی را می توان با اختصاص دادن بخشی از مراکز حمایت کننده جهت ارتباط با ادارات و سازمان های مختلف مانند صنایع، تامین اجتماعی، دارائی، نیروی انتظامی، اداره کار، استانداری و غیره بوجود آورد (یا حداقل از هر اداره ای فردی خبره به مرکز حمایت کننده دعوت شود و در آنجا بصورت رسمی حداقل ساعات مشخصی از هفته به مشاوره های تخصصی بپردازد).
شاید این مثال کمی خود بزرگ بینانه باشد، ولی تصور کنید اگر نیوتن، ادیسون، وات، پاستور، برادران رایت و بسیاری دیگر از بزرگان دنیای علم و تکنولوژی قرار بود هر روز در اداره ای به دنبال پر کردن فرمی و گرفتن امضائی باشند، گاهی هم ابلاغیه رسمی بیاید که فلان موقع فلان جا باشید و فلان مدارک را تهیه کنید، هنوز دنیا چه شکلی داشت."

۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

امروز خندید

امروز برای اولین بار، اولین نفر به رویم خندید؛ وقتی گفتم در حال ساخت یک دوچرخه هستم.
گفت: هواپیما، دوچرخه؛ بعد حسابی خندید .......
نه که بد بخندد، نه؛ اتفاقاً با هم خندیدیم ......
به روزگار خندیدیم ......

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

عمق فاجعه

چند باری دور خیز کردم تا از سازمان هواپیمایی کشوری و مشکلات متعددمان در آنجا بنویسم، ولی همیشه از این واهمه داشتم که نتوانم با نوشتاری گویا عمق مطلب را بیان کنم و آنچه در اینجا می آید شبیه به غر و لند های کسی شود که در پی گیری های اداری اش نا موفق بوده.
اما امروز خبری رسید که بی هیچ تفسیری عمق فاجعه را نشان می دهد.
(شاید در پی لجاجت کارمندی محترم) در اردیبهشت ماه از ما برای تبدیل موافقت اصولی مان (در زمینه طراحی و ساخت هواپیما) به جواز بهره برداری، موافقت شورای تامین استان مان را خواستند. چندین و چند ماه پی گیری در استانداری و وزارت کشور به آنجایی رسید که دستورالعملی از سال 86 تا کنون در حال تدوین است؛ و ما پا در هوا ...........
چند باری هم در سازمان هواپیمایی کشوری تا حد دعوا پیش رفتیم که اگر این دستور العمل هنوز تدوین و تصویب نشده پس سایر شرکت ها چگونه فعالیت می کنند.
امروز با پی گیری های مداوم همکارانم، کاشف به عمل آمد که یک موسسه طراحی و ساخت هواپیما اساساً نیازی به چنین موافقت نامه ای از شورای تامین ندارد! وای، بیش از شش ماه است که دنبال نخود سیاه هستیم .........
امیدوارم نوشته هایم خواننده ای پیدا کند که بتواند راهنماییم کند که به کجا باید شکایت ببرم .
-----
"و خیر در آن چیزی است که روی می دهد"

یک روز در ماه

آبان 30 روز بود،  امروز (روز سی ام آبان) صبح تا ظهر را صرف رفع و رجوع کار های مربوط به بیمه و مالیات بر حقوق ماه گذشته کردم، که البته متاسفانه از این ماه کل لیست فقط یک نفر (یعنی خودم) را در بر دارد. 
-----
در بسیاری از ادارات روال مشابهی جاریست: باید فلان نرم افزار را از وب سایتشان داونلود کنید، بعد فرم ها را در کامپیوترتان پر کنید (یا به طور معمول توسط افراد دیگری که خدمات  می دهند دیسکت مربوطه را تهیه کنید) و دراسفبار ترین مرحله دوباره پرینت تهیه کنید و پس از چند ساعت در صف ایستادن و احتمالاً خون دل دادن به کارمندان اداره فرم های پرینت شده را تحویل دهید.
حیف که هنوز تمامی این مراحل با یک کلیک موس در اینترنت ممکن نیست.
-----
معمولاً بیشتر زمانی که ارباب رجوع  در ادارات منتظر می شود،  با اعصابی خراب مشغول غر زدن و داد و بیداد است. خنده ای که به محض تمام شدن کار بر لبش نقش می بندد خیلی جالب است؛ چه زود فراموش شدند تمامی افراد دیگری که تا چند دقیقه قبل هم درد بودند ....

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

کتاب فروشی

در شهر ما تعدادی کتاب فروشی خوب وجود دارد. اما طی سالهای گذشته برخی از کتاب فروش هایمان بسته شدند؛ بعضی هنوز به فعالیت ادامه می دهند؛ چند تایی به تازگی افتتاح شده اند؛ یکی دو تا هم تغییر مکان داده اند.
با اینکه در سال های اخیر مطالعۀ جدی چندانی در زمینه ادبیات نداشته ام، اما در این مدت چند باری به دوستان آدرس یک کتاب فروشی را داده ام که معمولاً در زمینه ادبیات کتاب های خوبی دارد. (داشت)
امروز دوباره از آنجا رد می شدم و مشاهده نمودم که کتاب فروشی تبدیل به سوپر مارکت شده و همان کتاب فروش مسن با سیگاری بر لب دم در سوپرمارکتش ایستاده.
البته اخیراً به یکی از کتاب فروشی های دست دوم شهرمان هم سر زدم، به نظرم کسب و کار خودش را به خوبی مدیریت نموده بود (حداقل در همان بازۀ زمانی)، دکانی پر از مشتری، عمدتاً دانشجو و به دنبال کتب دانشگاهی دست دوم و ارزان. به نظرموفق تر هم می شد اگر یک بانک اطلاعاتی کامپیوتری درست می کرد و آمار دقیق کتاب ها و قفسه هایشان را همیشه به روز نگه می داشت.

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

پیشنهاد و انتقاد از خودم

سر کار گاهی برخی از دوستان و همکاران از سر لطف انتقاداتی را از من مطرح نموده اند که اکنون بعضی از آنها را به شرح زیر به یاد می آورم؛ بیشتر مواقع سعی می کنم که در رفعشان بکوشم؛ گاهی موفق می شوم، گاهی نه:
یکی گفت هیچ وقت آن کاری را که "باید" انجام نمی دهی (همیشه مشغول کار دیگری هستی که در آن لحظه اهمیت کمتری دارد). گاهی خودم فکر می کنم علت در این است که همیشه کارهای عقب افتاده دارم.
زمانی رئیسم گفت که شما اعتماد به نفس کاذب دارید. برخی مواقع فکر می کنم که درست می گفت؛ گاهی هم اعتماد به نفس کاذب را در دیگران می بینم!
یکی دیگر از دوستان عقیده داشتند که کلاً در کار کردن کند هستم.
دوستی در پی یک بررسی موشکافانه به این نتیجه رسید که قسمت عمده ای از فعالیت هایم ناشی از گونه ای بیماری روانی است. (البته قبول دارم که عقده های هر کسی موتور محرک بسیار قدرتمندی است برای آنچه انجام می دهد؛ من هم همینطور...)

اما به نظرم اولین چیزی که باید در خودم بهبود دهم قدرت تمرکز و توانایی حل مسئله (کار های فکری و برنامه ریزی) بصورت پیوسته و عدم اتلاف وقت در میان کار ها است. (احتمالاً هنوز کمی بیش فعال هستم ...)

و آنچه باعث لذت خودم می شود: خستگی ناپذیری و لجاجت در کار.

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

پارک های علم و فناوری

در بسیاری از مواقع، از جمله مصاحبه ها و مناسبات رسمی، گفته ام که پارک فناوری و زیر مجموعه هایش تنها ادارات دولتی هستند که واقعاً از حوزۀ حرف پا فرا تر گذاشته و در عمل از برخی شرکت های نو پا حمایت هایی انجام می دهند.
شاید یکی از مهمترین دلایل این موضوع در ماموریت اصلی تعریف شده برای پارک های فناوری باشد که کلاً با سایر ادارات دولتی متفاوت است و بر دیدگاهی کاملاً به روز نسبت به کسب و کار استوار است. البته نباید از اشخاص و نحوۀ مدیریتشان در ادارات مختلف نیز چشم پوشی کرد ...........
معتقدم قرار گرفتن پارک فناوری در سر راه من، فرصتی را در اختیارم قرار داده که باید قدرش را بدانم.

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

این نمودار را از متن خلاصه و فارسی شدۀ این مطلب اصلی که توسط World Eqonomic Forum  دربارۀ شاخص رقابت پذیری در کشور های مختلف منتشر شده است به حضور تقدیم می کنم:

                                            مهم‌ترين مشکلات فراروي کسب‌وکار ايران از ديد فعالان بخش خصوصي

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه


نوشته های امروز کم نیستند، ولی ترجیح می دهم بجای پست کردن آنها، شما را هم در دیدن این عکس شریک کنم:


 

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

مهمترین مانع رشد صنایع نوپا در کشور

چند وقت پیش خدمت یکی از اساتید بودم و گله میکردم از بروکراسی، از کشفیات خودم تعریف می کردم که علت عدم رشد صنایع در ایران را کشف کرده ام.
مشغول تعریف فرضیاتم بودم که اظهار نظر استاد متوقفم کرد و به فکر فرو رفتم:
"آن چیزی که شما اکنون بعنوان بروکراسی تجربه کرده اید و به عنوان اصلی ترین مانع رشد صنایع در کشور ارزیابی می کنید، فقط چیزی است که شما به عنوان یک شرکت نوپا تجربه کرده اید، ولی شرکت هایی که در مراحل بالاتری از رشد قرار دارند با موانع بزرگتر دیگری نیز مواجه هستند ........"
امیدوارم روزی در موقعیتی قرار بگیرم که بتوانم تجربیاتم  از یک کسب و کار رشد کرده را نیز بیان کنم.
ولی آنچه که به توافق رسیدیم: در وضعیت فعلی یکی از بهترین کارهایی که دولت می تواند در راستای رشد صنایع انجام دهد:
"با توجه به اینکه به خیر ادارات دولتی امیدی نیست، حداقل از دخالت های بروکراتیک در امور صنایع اجتناب شود"

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

حجم زیادی از مطالب

حجم مطالبی که قصد نوشتنشان را دارم آنقدر زیاد است که از عدم توانایی در بازگو کردنشان  بیم ناک هستم.
فعلاً همین قدر که:
دو سال و نیم است  شرکتی در زمینۀ طراحی و ساخت هواپیما های فوق سبک تاسیس کرده ایم.
نیمه وقت کار کردنمان در کارگاه منتهی به ساخت دو فروند هواپیما (یکی طراحی خودمان، و یکی هم با طراحی خارجی ولی ساخت مشترک) شده است.
ولی تمام وقت دویدنمان در سازمان هواپیمایی کشوری هنوز به هیچ چیزی شبیه نشده بجز اتلاف جوانی، وقت، انرژی و اعصاب ...
در این مدت بروکراسی تبدیل شده به یکی از مهمترین دغدغه های ذهن آشفته ام.




عقده هایی در مسیر کسب و کار در ایران

در سال 81 یا 82 بود که تصمیم گرفتم دیگر در اینترنت ننویسم؛ ولی مدتها است که حرف های زیادی از درونم فشار می آورند. با توجه به اینکه طی سال های اخیر زمان زیادی را صرف ایجاد و توسعه چند کسب و کار صنعتی (و البته کم و بیش هوایی) کرده ام، بیشتر آنچه در ذهنم می گذرد به چالش های پیش رو و موانع موجود در این راه معطوف است.
در نهایت، در این نیمه شب، تصمیم را اجرا می کنم و در این وب لاگ خواهم نوشت:
از چالش ها، موانع و البته گاهی روزنه های امیدی خواهم نوشت که در سر راه کسب و کار ما وجود داشته؛ و البته هر آنچه که در این مسیر، به اندازه ای فشار بیاورد یا جالب توجه باشد که ناگزیر از نوشتن شوم.
همچنین سعی خواهم کرد که فرصتی کافی به آنچه قبلاً تجربه کرده ام نیز اختصاص دهم.
باشد که عقده هایم باز شوند..........
دوست دارم که بخوانید و شما هم بدانید آنچه را که بر ما می گذرد؛ بندۀ حقیر را هم از نظرات و راهنمایی هایتان مطلع بفرمایید.
رضا آزادگان - ارومیه